تغییر به نامِ تو!

ما چه وحشت انگیز می دریم همنوعِ خویش

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ
سروصدای عجیبِ پرنده ها و سایه رفت و آمدشون از پشت اون پنجره ای که دونه ای نمیریزم مشخص میشد. پنجره رو باز کردم یک گنجشک خیلی خیلی کوچولو روی آجرهای پشت پنجره نشسته بود. یک جوری نگاهم میکرد و بدنش پر و خالی میشد گفتم چند دقیقه دیگه همینطوری بمونه سکته کرده پنجره رو بستم تا دوستاش راحتتر کمکش کنن.
  • دخترک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">