تو به توان شعور سبزت با ارزشی
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ
چند دقیقه هم نگذشته بود از تمرینِ ساز یه چیزِ فلزی از پنجره حواله من شد. بماند که تیزیش توری رو هم پاره کرد. به دلیلِ زاویه ای که از پرتابش دیدم به نظر همسایه بالایی بود. ساعت رو نگاه کردم 11:30 قبل از ظهر، فکر نمیکنم کسی خواب بوده باشه، حتی همون لحظه هم صدای رفت و آمد و حرف توی راه پله ها بود. منم همسایه بی آزاری بودم همیشه. بارها صاحبخونه برای فروش مشتری می آورد، همسایه ها یه جوری طرف رو منصرف میکردن به این دلیل که میگفتن برخلافِ قبلی ازم خیلی راضین. کلا هم اینجا آپارتمون شلوغیه یعنی 3 نصف شب صدای دو نفر رو میشنوی که دوون دوون دارن میرن پایین یا بالا، 2 نصف شب طرف داره با بچش صحبت میکنه وسطشم بچه 4تا ونگ ونگم میکنه اونا هم با آرامش هنوز داخلِ پاگردن، یا بارها شده خانومای همسایه اومدن جلوی در با صدای بلند باهم حرف میزنن، خودِ همین همسایه بالایی هرساعت از شبانه روز واسش فرقی نداره و درحالِ گردو شکستنِ؟! اگه کنار پنجره صحبت کنن صداهاشونم کامل اینجاست. همسایه پایینمون هم ظهرها عادت داره آهنگای مزخرفِ رپ بزاره و صداش رو تا آخر بالا ببره. خوب من موندم با این مجتمع پر سرو صدا و با توجه به تعریفاشون و البته با توجه به اینکه من با خودِ ساز خیلی توی خونه کار نکردم شاید با اینبار حتی دوبار شده باشه، ساعت هم که فکر نمیکنم بد موقع بوده باشه این حرکت درسته؟! به فرض هم کارِ من اشتباه شاید ماهِ رمضونه و بعضی ها هم اصولا روزه میگیرن و تا خودِ افطار میخوابن( اصلا هم فکر نکنین واسه راحتیِ خودشونه ها چرا که خوابِ روزه دار عبادته) و اصلا من همیشه دنگ و دونگ راه انداخته باشم، می تونست در بزنه بگه به هر دلیلی نزن، هم شخصیت خودش رو نشون میداد هم من قبول می کردم.اینو باید بهشون هدیه کنم :دی
- ۹۴/۰۴/۲۰