بوی بهشت پیچید و بهارنارنج..

شیشه کوچکی هم هست میانِ وسایلِ فرستاده شده از طرفِ مادر. همان اول بینِ آنهایی که دوسترشان میداشتم و تا به این سن از داشتنش محروم بوده اند تقسیم شد. از آنجا که خودم را هم دوستر میدارم کمی هم برای خودم. جدا از استفاده در نوشیدنیهای گرم و سرد، عادت کرده ام مدام بینیِ خود را به زور :دی داخلِ قسمتِ خالیِ بطری بفرستم چشمانم را ببندم و عمیـــق نفس بکشم!!